unavailable
unavailable
شیخ طوسی در تفسیر التبیان، صاحب نظرات و آراء ویژه تفسیری و قرآنی است. این پژوهش بر آن است، تلاشها و اجتهادهای ایشان را در دریافت معناشناسی واج و نشانهشناختی تغییر صامت و مصوّت در ایفای معنا، به تصویر بکشد. برای این منظور، موارد قابل توجهی از استنباطها و فهم ظریف ایشان در این خصوص شناسایی، بررسی و تبیین، و یافتهها به روش توصیفی ـ تحلیلی ارائه شده است. در این بررسی، مشخص گردید اندیشمندان و علمای اسلامی، نبوغ و ذکاوت فراوانی در این خصوص داشتهاند و با وجود نوپیدا بودن علم «واج شناسی»، اما نشانهشناختیهای قابل توجهی در تفاسیر قرآن کریم در سدههای اولیه اسلامی میتوان یافت که تفسیر التبیان شیخ طوسی، مصداقی بارز و شاهدی محکم بر این مدعا است.
هدف از این تحقیق، جستجوی ماهیت عرفانی و علل اجتماعی در این قضیه است که شیخ علاءالدوله سمنانی، در کنار حجم غالبی از مضامین عرفان عملی و معرفت الهی، تفاسیر نظری خود را به صورت اشارات پراکنده در مورد مسائل مختلف جامعه ایران در دوره حکومت ایلخانی (7و8ق) مطرح میسازد، چنانکه نقش عواملی محیطی و خارجی را در تحولات اسلام و تصوف، مهم ارزیابی کرده و به امکان تأثیر بخشی گسترده مشایخ بر تعلیم و تربیت انسانها، تأکید دارد. سابقه او در ارتباط با حکّام مغول و مناظره با کافر کیشان بودایی، تلاش او را در راه حفظ دین اسلام نشان میدهد و نیز دعوت او از همه علمای مکاتب و مذاهب در رفع آسیبهای کلّی افراط، تفریط، تفرقه پراکنی و تعصّب جاهلانه، ضرورت وحدت اسلامی را در نگاه او اثبات میکند. از سوی دیگر، با انتقاد از بیعدالتی، کفر و فساد در سیاست بیگانه، تودههای مردم را به التزام عملی و نظری بر محور قرآن و سنت پیامبر(ص)، گرایش به اعتدال، اخوّت، نوعدوستی و تسامح فرامیخواند و همگام با تبلیغ ارزشهای اجتماعی، طبقه صوفیه را به سلوک در شریعت، اخلاص، ورع، فقر و توکل سوق میدهد، تا این اعتبار را از آفتهای بدعت، اباحه، ریاکاری، خودبینی نفس، جاه و حبّ دنیا مبرا نموده و با تعریفی جمعی و عامه پسند از کمالات انسانی، اصول عرفانی را در جوامع توسعه بخشد.
نویسنده در ابتدا اشارهای به بحث مهم جهانشناسی در اسلام نموده و آن را از منظر دو منبع مهم اسلام یعنی قرآن و سنت، به شکلی مختصر مورد واکاوی قرار داده، و در ادامه به شناخت نمودارهای جهاننگارانه در اسلام، با توجه به سه سنت فکری فلسفی ـ علمی، گنوسی و عرفانی پرداخته است. نویسنده رشد و تبلور گرایشهای کلامی را در عدم به وجود آمدن یک سنت مجزای مبتنی بر تأملات جهانشناسانه دینی در اسلام مؤثر دانسته و به تأثیر یونان، هند و ایران در ظهور این سه سنت فکری اشاره کرده است؛ از جمله مهمترین مواد تأثیرگذار بر شکلگیری نمودارهای جهاننگارانه در درون این سه سنت فکری، میتوان به تأثیر جهانشناسیهای ارسطویی و بطلمیوسی بر نظامهای کلامی و فلسفی، نظام هفت اقلیم بر جغرافیای اسلامی و آموزههای نوافلاطونی بر حکمت گنوسی و عرفانی اشاره کرد. در ضمن، این نمودارهای جهاننگارانه نیز شامل طرحهایی درهم تنیده از افلاک سیارهای، افلاک تحت قمر عناصر چهارگانه، بروج دوازدهگانه، جهات اصلی چهارگانه، جهان معدنی و حتی اعضای اصلی بدن انسان میشدند. نویسنده با توجه به گستره وسیع نمودارهای جهاننگارانه در نُسَخ خطی برجای مانده، دست به گزینش زده و تنها شماری از این نمودارها را براساس سه سنت مذکور، مورد مطالعه و بررسی قرار داده است. این نمودارها متعلّق و یا منتسب به علما و دانشمندانی از هردو مذهب شیعه و سنی و با مشربهای فکری متنوّع هستند که از جمله این شخصیتها میتوان به این افراد اشاره کرد: جابر بن حیّان، اخوان الصفا، ابویعقوب سجستانی، ابوریحان بیرونی، ناصرخسرو، حامدی، حمیدالدین کرمانی، ابنعربی، سید حیدر آملی و ابراهیم حقّی.
اعتماد متقابل پیروان مذاهب اسلامی و تلاش برای ایجاد وحدت و تشکیل امت واحد، اصل مهمی است که در قرون طلایی اسلام سرلوحه تکاپوی اندیشمندان حکیم بوده است. فراموشی این اصل مهم در پی حوادث تاریخی ناگوار در طول قرنهای متمادی، باعث افتراق بیشتر مذاهب و وهن امت اسلامی شده است. یکی از بارزترین زمینههایی که میتوان اعتماد متقابل و تبادل علمی ـ فرهنگی بین مذاهب را در آن مشاهده نمود، نقل روایت از راویان سایر مذاهب است. شیعه و اهلسنت، بخش چشمگیری از روایات خود را از راویان یکدیگر نقل کردهاند. عبّاد بن یعقوب رواجنی از راویانی است که بهرغم ابراز تشیع خود و تبلیغ آن، مورد احترام و شایسته اعتماد بزرگان حدیثی اهلسنت بوده است. روایات متعدد ایشان در کتب حدیثی اهلسنت و اعتماد وافر به ایشان، به حدّی است که شیخ طوسی ـ محدث و رجالی مشهور شیعه ـ را درباره تشیع عبّاد بن یعقوب به تردید انداخته است. این مقاله که به روش توصیفی ـ تحلیلی تدوین شده، در صدد اثبات چند مسئله مهم است: 1. یکی بودن عبّاد بن یعقوب رواجنی و عبّاد ابوسعید عصفری 2. تشیع عبّاد و ابراز آن و دعوت به سوی آن 3. اعتماد محدثان مشهور اهلسنت به عبّاد، بهرغم علم به تشیع ایشان.
سید محیالدین بن تاجالدین بن قتّال متخلص به «محیا»، یک از شاعران پارسیگوی قرن 11 قمری و سنی مذهب است که در آثار خویش، عشق و ارادتش را به پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) به ویژه حضرت علی(ع) بیپرده ابراز داشته است. او در دیوان اشعارش، در کنار مدح پیامبر(ص) و خلفای راشدین، بارها و به طور خاص، از حضرت علی(ع)، در نهایت احترام، اصالت و تقدّس یاد کرده است. در این نوشتار، به بیان دیدگاههای این شاعر درباره خلفای راشدین و به ویژه حضرت علی(ع) پرداخته شده است. محیا، حضرت محمد(ص) را محبوب و معشوق خود میداند و به حضرت علی(ع) عشق میورزد و خود را از نسل حضرت علی(ع) میداند.
در جوامع روایی و تفسیری، 10 روایت درباره مواجهه حضرت یوسف(ع) با پدر وجود دارد که در آنها از بیاحترامی حضرت یوسف(ع) به پدر، سخن به میان آمده است. پنج روایت در منابع امامیه و پنج روایت در منابع اهلسنت نقل شدهاند. روایات امامیه با اهلسنت تفاوت ماهوی دارند، هرچند یکی از روایات اهلسنت مشابه روایات شیعه است، اما همگی حکایت از این دارند که حضرت یوسف(ع) به پدرش احترام نکرد. در این نوشتار، اسناد و متون این روایات براساس معیارهای نقد حدیث، مورد نقد و بررسی تفصیلی قرار میگیرند و به ریشهیابی آنها پرداخته میشود. از بررسی این روایات، پی میبریم که هیچکدام قابل استناد نیستند؛ زیرا: 1. همگی دچار ضعف سند بوده و از اقسام روایات ضعیف به شمار میروند. 2. در متن این روایات اختلافها، تناقضها و ابهامهایی وجود دارد. 3. در آنها مطالب شاذ و متضاد با قرآن بیان شده است. 4. روایتی متعارض در مقابل آنها وجود دارد که با متن قرآن سازگار است. به نظر میرسد ریشه این روایات به تلمود میرسد؛ زیرا در آنجا یوسف(ع) متهم شده که حالت ریاست و فرمانروایی به خود میگرفته است. بنابراین علت رواج این روایات، این تفکر موجود در تلمود بوده است که برخی از روایان، با قبول این تفکر، در صدد اتهام زنی به یوسف(ع) برآمدهاند. البته در قرآن و تورات، از این اتهام خبری نیست. قدیمیترین منابع این روایت: تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم، جامع البیان طبری و تفسیر ابنابیحاتم است که به نظر میرسد، از طریق آنها رواج پیدا کرده است.